یه وقت هایی آدم اشتباهاتی میکنه که تبعات اون اشتباه دامن گیرش میشه!
بعضی وقت ها آدم کارهایی میکنه که علاوه بر خودش، دامن خیلی های دیگه رو میگیره!
اگه اون خیلی های دیگه بتونن از خودشون دفاع کنن و پاکدامنی خودشون رو ثابت کنن خیلی خوب میشه ولی پیش میاد زمانی که نتیجه اشتباه یکی، دامن آدم هایی رو میگیره که دیگه بین ما نیستن و از این دنیا رفتن و دیگه نمی تونن از خودشون دفاع کنن!.چند ماه قبل درست زمانی که سردار بهشتی از دنیا رفت، چند کلامی از تنهاییهاش نوشتم از روزای آخر عمرش، که همین موجب شد سحر بهشتی جوابم روداد.
بعد در جواب سحر بهشتی چند خطی نوشتم و تا امروز صبر کردم.
با دقت در مورد نوشته های سحر فکر کردم و صبر کردم تا شاید برام ثابت بشه که فکرهایی که قبل از نوشته سحر میکردم و مسائل و سوء تفاهم هایی که پیش اومده، در رابطه با تنها گذاشتن پدرش و مرگ اون بزرگمرد در تنهایی، اشتباه از آب در بیاد و شاید در آینده بخواد همه کاستی ها و اشتباهات رو جبران کنه ولی جبران نشد.
خیلی تلاش کردم فراموش کنم ولی نتونستم چشام رو ببندم و حقایق رو نبینم، چون ندیدن حقایق خیانت به روح ستار بهشتی و پدر مرحومش و آبروی اونها بود. خیلی سخته که ببینی و بدونی و ساکت بشینی.
متاسفانه هرچقدر صبر کردم تنها شاهد اشتباهات بیشر سحر بودم.
تازمانی که ستار نان آور خونه بود این خانواده با آبرو زندگی کردند و حتی صورت رو با سیلی سرخ میکردند ولی دم از نداری و مشکلات نمی زدند.حالا خجالت میکشم بگم که تو محلمون چه حرفهایی که پشت سر این خانواده زده نمی شه!